بــوی کُنـْـدُر

مگر غیر این است که هر نوشته‌ای،بویی دارد؟

کماکان تا خودِ صبح بیدار!

سه شنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۹، ۱۱:۴۳ ب.ظ

احمق و کم عقلم اگر امشب را از دست بدهم. برای چندمین شب متوالی، تا خودِ صبح بیدار می‌مانم. نه که بخواهم به این زیست شبانه عادت کنم که عادتیست بسیار عبث و بیهوده! یک انرژی و جوشش عجیبی در وجودم غلغل می‌زند که هیچ جوره نمی‌توانم کنترلش کنم. جوش و خروشی که خواب شبانه را به کلی برایم غیر ممکن می‌کند. حتی اگر بخواهم هم نمی‌توانم چشمانم را روی هم بگذارم. نمی‌دانم منبع این انرژی کجاست. فقط این را می‌دانم که نصفه شب‌ها به دنبالم می‌آید و وجودم را تسخیر می‌کند! در طول روز انگار در چنگ و اختیار یک قدرت خارجی شرور هستم که ذهن و افکارم را پر از کثافت و زشتی می‌کند، تا می‌تواند تحقیرم می‌کند! به یک جا میخکوبم می‌کند و انفعال و ساکن بودن را بهم دیکته می‌کند! میانه‌های شب اما، آن قدرت خارجی پلید گورش را گم می‌کند و جنب و جوشی به جانم می‌افتد که مرا از راکد بودن و فاسد شدن، موقتا نجات می‌دهد! 

 

+یکشنبه عصر، خیلی ناگهانی تصمیم گرفتم که بروم پیش یک روانشناس! این اضطراب‌ها و وسواس‌ها امانم را بریده‌اند. حس می‌کنم که در مرز یک فروپاشی کامل ایستاده‌ام. با یک مرکز مشاوره تماس گرفتم و بعد از کمی پرس و جو، برای چهارشنبه‌ی هفته‌ی بعد ساعت 10 صبح، وقت گرفتم. هیچ وقت فکر مراجعه‌ی به یک روانشناس را نمی‌کردم! اصلا خودم هم دلیل این تصمیم غیرمنتظره‌ام را نمی‌دانم! شاید دارم حماقت می‌کنم و شاید هم نه! گیجِ گیجم!

++مسیر این سفر و گذر موقت، تا به حال که رو به سقوط و تباهی بوده. ولی چه می‌توان کرد جز صبر و صبر و صبر؟

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ»

  • موافقین ۸ مخالفین ۱
  • سه شنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۹، ۱۱:۴۳ ب.ظ
  • محسن

نظرات  (۳)

سلام

:) جالبه ولی من خوندم شب زنده داری زیاد دیابت میاره

الانم ک انسولین نیس تو بازار

خلاصه ک مراقب باشید حسابی و به موقع بخوابید

خیلی خوبه ک وقت روانشناس گرفتید منم میخواستم برم چند وقت پیش البته یه چی شد ک نشد ولی شاید برم ان شاءالله

ان الله مع الصابرین :) ولی خب یه حرکت مثبت باید در کنارش زد :) 

 

 

+راستی واسه اون پستتون که فکررر کنم یه ع نامی بود که گیمر بود و ضعیف بود امکاناتش همون موقع خوندم و از اون پست های معرکه تون بود ک با قلم فوق العاده مختص خودتون نوشته بودید و واقعا تامل برانگیز بود و چه شخصیت قابل احترامی داشت

متاسفانه اون روز نت یه مشکلی پیدا کرد و کامنت طول و درازی ک نوشته بودم واسه پست قبل ارسال پرید و نابود شد ولی خواستم بگم معرکه بود و کاش بگید تهش که اون حرفا رو واسه ش فرستادید چی شد

 

پاسخ:
سلام:)

براش فرستادم اون حرفا رو و قصدشو داشتم که جوابشو پست کنم. ولی انقدر جواب احمقانه‌ای داد که ارزشش رو نداشت. ع یک آدم خوب ولی به شدت گاو و ابلهه. حرفی ندارم باهاش دیگه، من ته مسیری که در پیش گرفته رو بهش نشون دادم، خودش ابلهه و نمی‌خواد بفهمه. به درک که نمی‌خواد بفهمه:)

خیلی خیلی ممنونم از همراهی همیشگیتون:)

بری پیش روانشناس بعدش چی می شه؟!.

شبایی که بیداری چی کار می کنی؟!.

یکی اکثر پستاتو دیس لایک(!) کرده. خودت؟!!. 

پاسخ:
حقیقتا نمی‌دونم چی میشه! هیچ ایداه‌ای ندارم براش.
فیلم می‌بینم، می‌خونم، می‌خورم، فرهاد گوش می‌کنم
نه واقعا خودم نیستم. واسه خودمم جالبه بدونم کیه!

چقدر درک می‌کنم این انرژی‌هایی رو که نصف شبا آزاد می‌شن. معمولا دلم می‌خواد همون لحظه همه‌ی کارای نکرده و عقب افتاده‌م رو با هم انجام بدم.

همین که تصمیم گرفتی بری پیش روانشناس خودش خیلی خوبه. پذیرش کمک حرفه‌ای خودش قدم بزرگیه که خوشحالم برش داشتی :)

نمی‌دونم چی بهت بگم که حالتو بهتر کنه، فقط بدون که تنها نیستی، همگی هواتو داریم ;)

پاسخ:
ممنون که هستی:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی