بــوی کُنـْـدُر

مگر غیر این است که هر نوشته‌ای،بویی دارد؟

حجم عظیمی از بلاهت!

دوشنبه, ۶ تیر ۱۴۰۱، ۱۱:۲۵ ب.ظ

این که هر قضیه چرت و پرتِ مطلقا بی‌اهمیتی می‌تونه تا چند روز منو از کار و زندگی بندازه داره کم کم دیوونه‌ام می‌کنه. سه روز پیش ساعت 8 صبح بود که از خواب بیدار شدم و قبل این که حتی عینکمو بزنم به چشمام، موبایلمو برداشتم که ببینم استادی هست که نمره‌ای گذاشته باشه یا نه! که دیدم دو تا درسی که فکر می‌کردم بیوفتم رو با 14 و 15 پاس شدم ولی دقیقا همون یه دونه‌ای که حتی یک درصد هم احتمال افتادنش رو نمی‌دادم، 8 گرفتم! تا دو سه دقیقه‌ای خیره شده بودم به صفحه‌ی گوشیو باورم نمی‌شد چیزیو که داشتم می‌دیدم! هی با خودم می‌گفتم نه بابا امکان نداره! یه اشتباهی کرده حتما! شاید فقط یه طرف پاسخنامه رو صحیح کرده و اون طرفو ندیده! شایدم اصلا نمره رو جابه‌جایی زده. هم تو سامانه اعتراض گذاشتم و هم تو واتس‌اَپ بهش پیام دادم. سه چهار ساعت بعد پیاممو دید و جواب داد که یه بار دیگه برگه‌تو دیدم و صحیح کردم و اشتباهی رخ نداده. به حقیرانه‌ترین شکل ممکن افتاد به گدایی که من اوضاعم خرابه! اگه اینو بیوفتم ده ترمه میشم! یه تحقیقی، پروژه‌ای، کوفتی زهرماری بده انجام بدم و پاسم کن! یه متن طولانی پر از خواهش و تمنای تهوع آور. خوند و جواب نداد. بازدو سه تا متن دیگه با همون مضمون نوشتم و فرستادم که او نا رو کلا نخوند. تا همین یک ساعت پیش مثل احمقا تمام دغددغه‌ام همین قضیه بود. حالا انگار که یه دفعه‌ای یکی از خواب بیدارم کرده باشه و چند بار زده باشه تو گوشم تا هوشیارم کنه به خودم اومدم که اصلا گیریم که 10 ترمه شی؟ چه فرقی به حال تو داره؟ تو هر غلطی بخوای بکنی واسه ادامه‌ی زندگی چرت و پرتت باید تا تابستون سال دیگه صبر کنی حالا چه فرقی می‌کنه که ده ترمه بشی یا نشی! چرا نمی‌تونی بعد همچین اتفاقای بی‌اهمیتی یکم فکر کنی و هیجان و اضطراب بی‌دلیلت رو مهار کنی تا بتونی درست فکر کنی و تصمیم بگیری! بین این همه بدبختی و فلاکتی که داری افتادن یا پاس شدن یه درس دو واحدی چقدر می‌تونه مهم باشه که اینجوری بخوای خودتو جلوی یه استاد پلشت و بیشرف خوار و خفیف کنی؟ این حجم عظیم بلاهتی که تو وجودت جریان داره، سرچشمه‌اش کجاست؟!

باید بیشتر بنویسم ولی امشب نمی‌تونم. به حد وحشتناکی خسته‌ام و باید هر چه سریع‌تر بخوابم که 6 صبح فردا پاشم. از فردا بای هر روز یا حداقل یک روز درمیون بنویسم. حقیقتا نمی‌دونم چرا این تصمیم رو گرفتم.

  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • دوشنبه, ۶ تیر ۱۴۰۱، ۱۱:۲۵ ب.ظ
  • محسن

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی