بــوی کُنـْـدُر

مگر غیر این است که هر نوشته‌ای،بویی دارد؟

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «معجزه» ثبت شده است

و او را به عنوان پیامبری به سوی بنی اسرائیل می‌فرستد که می‌گوید:با معجزه از سوی پروردگارتان سوی شما آمده‌ام؛ من از گِل برای شما چیزی به شکل پرنده می‌سازم و در آن می‌دمم و آن به اذن خدا پرنده‌ای می‌شود، و به اذن خداوند کور مادرزاد و پیس را شفا می‌دهم و مردگان را زنده می‌کنم، و شما را از آنچه در خانه‌هایتان ذخیره می‌کنید خبر می‌دهم. اگر اهل ایمان باشید، مسلما این امر برایتان نشانه‌ای از حقیقت است.

«آل عمران49»

 انسان از گمراهی و سرگشتگی وحشت داره. می‌ترسه از روزی که بفهمه تمام زندگیش رو در جهل مطلق گذرونده و با یه دیدِ آلوده به توهم به تمام اتفاقات اطرافش نگاه کرده. از سمت دیگه هم هیچ وقت حاضر نیست نظریاتی که درباره‌ی خودش و جهان اطرافش پذیرفته رو با یه مطالعه‌ی دقیق و انتقادی زیر سوال ببره و سعی کنه اساس و پایه‌ی تفکراتش رو کشف کنه و هماهنگی یا عدم هماهنگی‌شون رو بسنجه و در نهایت بفهمه  که آیا دلایل کافی برای باور بهشون رو داره یا نه. هیچ انسانی هم نمی‌تونه ادعا کنه که هنوز هیچ دید و نگرشی درباره خودش و جهانش و اتفاقات دور و برش نداره و تا حالا حتا بهش فکر هم نکرده و هیچ سوال و ابهامی هم براش پیش نیمده. عملا غیرممکنه. فرقی هم نداره تو چه سن و سالی باشه. شاید بشه گفت این جا بحث یه انتخاب پیش میاد. انتخاب بین تمایل به آگاهی و کشف راز و رمز خلقت و تلاش برای پیدا کردن یه تصویر کلی و منظم و دقیق از جهان و انسان و پاسخ به برخی سوالاتی که ذهن آدما رو به خوشون مشغول می‌کنن یا تمایل به قبول تفکراتی که از ابتدا و با توجه به محیط در فرد به وجود اومده و و نادیده گرفتن تمام ابهامات و سوالات درباره‌ی جهان و هستی و تجربه‌ی زندگی ساده و به دور از پیچیدگی. هر کسی باید بین این دو راهی، یکیشو انتخاب کنه. البته انتخاب یکیشون به این معنا نیست که همیشه تو همون راه می‌مونه. شاید اکثریت آدما تمام عمرشون در حال جابه‌جایی بین این دو مسیرن. راه دوم که همون زندگی ساده هست، قطعا وسوسه انگیر‌تره. آدمایی که خیلی به دنیای اطرافشون فکر نمی‌کنن و تمام سوالاتی که از ابتدای زندگی تو ذهنشون بوده رو بی‌جواب می‌ذران و میرن سمت یه زندگی عادی. به وظایف و تعهداتشون عمل می‌کنن و برای به دست اوردن حق و حقوق‌شون تلاش می‌کنن. یه زندگی کاملا شرافتمندانه. پس هیچ دلیلی نیست برای تحقیر این دسته از آدما. 

یکی از اون سوالات و نقاط مبهمی که تو زندگی انسان همیشه هست بحث معجزه‌ست. اولین بار ترم دوم بود که یکی از بچه‌ها تو کلاس حقوق اساسی، وسط یه بحث مسخره که دقیق یادم نیست چی بود یه سوالی پرسید:«چرا از وقتی که دوربین اختراع شده، هیچ معجزه‌ای دیگه رخ نمیده؟» سوالش که از اساس چرت و پرت و مضحک بود. بیشتر یه نوع بازی با چندتا کلمه‌ست که بحث مهم امکان یا عدم امکان وقوع معجزه رو به ابتذال بکشونه و از همون ابتدا یه دیدگاه تحقیرآمیزی نسبت به افرادی که به معجزه معتقدن رو برای مخاطبش ایجاد کنه و بحث رو به جای یه مجموعه تلاش همگانی برای کشف حقیقت به یه دعوای سطحی و احمقانه بکشونه. 

معجزه رو میشه به عنوان نوعی پاسخ به نیاز بشر برای اطمینان به وجود یک خالقی دونست که قابل دیدن نیست. انسان‌ها با ادعای افرادی مواجه میشدن که حرف از وجود دنیای ماورالطبیعه و خالقی می‌زدن که کنترل همه‌ی امور رو به دست گرفته و به هر کاری هم تواناست. باور این ادعاها برای بشر سخت بود. مسئله‌ی مهم دیگه هم این بود که هیچ نمود و نشانه‌ی مستقیم و قابل حسی از جهان فراطبیعی مورد ادعا وجود نداشت و همین کارو برای بشری که تنها به احساس پنج‌گانه‌ش می‌تونه اطمینان کنه، سخت‌تر و پیچیده‌تر می‌کرد. پس هر پیامبری با توجه به علوم رایج مردم زمان خودش و یا با هدف نجات خودش و پیروانش برای بشر معجزه‌ای رو می‌کرد. مثل زنده کردن مرده و شفای کور مادرزاد توسط مسیح، تبدیل عصا به اژدها و دو نیم کردن دریا توسط موسی، حرف زدن با حیوانات توسط سلیمان و داوود و قرآن و شق‌القمر توسط محمد(ص). وقوع معجزه به تمام شک‌ها و تردیدها پایان می‌داد و آغاز کننده‌ی یک اطمینان قلبی محکم و استوار بود. معجزه یک سند محکم و غیرقابل رد برای اثبات وجود ارتباط پیامبر با خدا و عالم غیب بود. معجزه برای بشر در حکم یک نشانه‌‌ی جاوید و چراغ راه خاموش نشدنی بوده که از زیر یوغ شک‌ها و تردیدهای تموم نشدنی نجاتش بده.

به هر نقطه از ماجرا که نگاه کنیم، یه مجموعه سوالاتی پیش میاد و با جواب دادن به هر سوال، باز دوباره چندتا سوال دیگه از کنارش می‌زنه بیرون. هر چند شاید هیچ کدوم از جوابا به اندازه‌ی کافی قانع کننده نباشه و شاید کلا هیچ جواب قانع کننده‌ای وجود نداره و همه چیز با احتمالات مخلوط شده. آیا امکان وقوع معجزه هست؟ آیا معجزه نشانه‌ی تغییر قانون طبیعته؟ آیا ممکنه که خدا به عنوان خالق این جهان، قانون‌های خودش رو به بازی بگیره و تغییر بده و بعد دوباره برگردونه به حالت اولیه‌ش؟ اصلا میشه گفت معجزه با قوانین طبیعت در تضاده؟ اگر معجزه دلیل ماورای طبیعی داره پس مگه میشه با توجه به قوانین طبیعی بهش نگاه کرد؟ میشه معجزه رو صرفا یه خطای مشاهده‌ در نظر گرفت؟ معجزه یه محال عقلیه یا محال عادی؟ از اون جایی که هر معجزه تعدادی شاهد داره که در تاریخ بهش شهادت دادن، با چه معیاری میشه این شهادت رو سنجید و ممکنه به طور قطع رد یا تاییدش کرد؟ ممکنه که فردی هم به وجود یک خالق باور داشته باشه و هم امکان وقوع معجزه رو رد کنه؟ خالقی که نتونه قوانین خودش رو بدون ایجاد بی‌نظمی موقتا تغییر بده، خالق ضعیفی نیست؟

معجزه، مسئله‌ی پیچید‌ه‌ای هست و قطعا نمیشه در کوتاه مدت درباره‌ش به نتیجه‌ی خاصی رسید. البته اگر نتیجه‌ی خاصی وجود داشته باشه.