پس مقاومت کن...
دعوتت میکند به اطاعت و فرمانبرداری مطلق. آن هم بی هیچ چون و چرا! از عزم و اراده داشتنت وحشت میکند!
دعوتت میکند به خود آزاری. با تکرار عادتهایی که عمیقا آزارت میدهند! حظ میکند که ببیند با دستهای خودت، مسیر نابودیت را صاف و هموار میکنی.
دعوتت میکند به بی ارزش شدن. لذت میبرد از رخوت و سستی اراده و عذاب وجدانهای دائمیت.
دعوتت میکند به از یاد بردن سرچشمه و اصالت و خالقت. هدفش بیریشه شدن و سرگردانی توست تا راه اصلی را گم کنی. تا با سرعت بیشتری به منحط و تباه شدن نزدیک و نزدیکتر شوی.
دعوتت میکند به هرزگی. منتظر لاابالی گری و هیچ شدن توست. دلش پر میکشد که نقاط سیاه پاک نشدنی، لوح سفیدت را کثیف و اشغال کنند.
دعوتت میکند به متوقف شدن و درجا زدن و ناله کردن. محظوظ میشود از سردرگمی و حیرانیت.
و تو نالان و شاکی از زندگی نباتی حال حاضرت، یک زندگی بشری شرافتمند را آرزو میکنی. پس تمایل به برده نبودن و آزادانه زیستن در وجودت، جوش و خروش میکند. تمایلی که منبع آن ذات و جوهر توست و بدون آن معنا و مفهومی پیدا نمیکنی!
بودن و نبودنت در گروی این میل و گرایش است.
پس مقاومت کن...
مقاومت کن...
- شنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۹، ۰۴:۰۰ ب.ظ
یه حسی بهم میگه اون شخص دوستتون سعیده😅