چهل و دو عدد گوسفند!
ساعت 4:30 بعد از ظهر و چهل و دو عدد گوسفندی که بع بع کنان میریزن تو کلاس و چوپون خوش اخلاقی که هزار بار پشت سر هم و بی وقفه، سلام میکنه! بعد از چند دقیقه دقت کردن، متوجه میشم که این بع بع کردنا، از نظر چوپون یه نوع سلام کردن تلقی میشه! چوپون احمقه و نمیفهمه که احتیاجی نیست حتما به هر بع بعی جواب سلام بده! میتونه اول کلاس یه سلام کلی به همهی گوسفندان عزیز بکنه و تاکید کنه لطفا همه همزمان بع بع نکنید و صفحهی چت سامانه رو به فنا ندید! چوپون میگه خیلی سریع از دو سه نفر پرسش کلاسی میکنه و بعدش میره سراغ درس دادنش که امروز چه روز پرمطلبیه و وقت کلاس چقدر کم و محدوده و به هیچ وجه جوابگوی حجم مطالب نیست! یکی دو تا گوسفند خودشیرین داوطلب میشن! چوپون رضایت خودش رو از کلاس فعال و همیشه آمادهش اعلام میکنه! گوسفندا میکروفونشون رو وصل میکنن! باورم نمیشه که به زبان آدمیزاد دارن حرف میزنن! تا حالا رو نکرده بودن این توانایی شگفت انگیزشون رو! از هر کدوم از داوطلبا میخواد که یکی از اصول 9 گانهی بازاریابی رو که طی پنج جلسه قبل گفته، توضیح بدن! گوسفندا با آب و تاب زیاد اطاعت امر میکنن! پرسش کلاسی تموم میشه و چوپون باز رضایت خودش رو از گوسفندا، اعلام میکنه!
چوپون بالاخره درس دادنش رو شروع میکنه! گویا رسم کلاس اینه که چوپون هر کلمهی انگلیسییی رو که بین حرفاش ذکر میکنه، بقیه باید اون کلمه رو با اسپل درست، توی چت بنویسن! یعنی نه این که اجبار باشه ول خب امتیازه! و این عمل نشانهی اینه که گوسفندا حواسشون به درس هست و فعالیت میکنن و فقط شنونده نیستن! بعدش هم چوپون برای هر کدومشون به عنوان پاداش یه مشت علف میریزه که موقتا نمیرن از گشنگی! احمقانهست! چوپون یه کلمهی انگلیسی از دهنش بیرون میاد و گوسفندا با عجلهی تمام تایپش میکنن! چرا خب؟ خود چوپون بیاد اون کلمه رو تو share notes بنویسه و قال قضیه رو بکنه! چوپون سوالای ابلهانه و چرند میپرسه و باز گوسفندا شروع میکنن جوابای تکراری و کپی شدهی خودشون رو تایپ کنن! حقیقتا الان چوپون و گوسفنداش احساس میکنن این وسط تعاملی شکل گرفته؟ این چه کار بیهوده و احمقانهایه؟ اصلا بلاهت نهفته تو این کار قابل بیان کردن نیست! گوسفندا هم تیمارستان دارن مگه؟ اصلا چرا انقدر هم گوسفندا و هم چوپون، گدای توجه هم دیگهن و با هر روش احمقانهای میخوان به این گدامسلکی خودشون ادامه بدن؟ یعنی مثلا اگر چوپون که الان پشت لپتاپش نشسته، حواسش نباشه و لیوان چاییش رو بریزه روی میزش و ناخودآگاه بگه shit، گوسفندا همگی تو چت همزمان، مینویسن shit؟
بحث به «اصول اخلاقی بازاریابی» میرسه و متوجه میشم که گوسفندا هم برای خودشون تئوریسینهای قَدَری هستند و دنیا بیخبره از این موضوع مهم! چوپون خودش ادعای نظریه پردازی فعلا نکرده ولی میشه فهمید که چقدر کیفیت کارش فوقالعادهست که گوسفنداش همین حالا ازش جلو زدن و به درجات و مراتب بالایی از نظریه پردازی دست پیدا کردند! چوپون کاربلد به این میگن! یکی از گوسفندا دربارهی «فرصتهای فرهنگ سازی با استفاده از بازاریابی و بازدهی مالی و اجتماعی اون!» حرف میزنه و همچنین یکی از گوسفندای به غایت دغدغهمند، هم از «ضد فرهنگ بودن بسیاری از بازاریابیها» میناله!
ساعت کلاس تموم میشه! چوپون وظایف و تکالیف کلاس بعدی رو مشخص میکنه و گوسفنداش رو به خدای بزرگ میسپاره! تاکیدم میکنه بتمرگید تو طویلههاتون که حتا گوسفندا هم از کرونا در امان نیستد!
یکی از این گوسفندایی که داره الان این خزعبلات رو مینویسه، احساس میکنه که مثل ایگنیشس رایلی «اتحادیه ابلهان» دریچهش بسته شده! دریچهی بستهی ایگنیشس رو ساعتها لم دادن توی وان پر از آب گرم باز میکرد! ولی دریچهی گوسفند مذکور ما رو در حال حاضر، فقط حمله کردن به ایکس باکسش میتونه باز کنه! یه خط میکشه روی کارایی که قرار بود تا ساعت12 انجام بده، قرارش با عرفان رو هم کنسل میکنه و میره سمت کنسول عزیزش! بالاخره با دریچهی بسته که نمیشه کار کرد یا کسی رو دید!
- چهارشنبه, ۱۶ مهر ۱۳۹۹، ۰۶:۳۶ ب.ظ
😂😂😂
شما حالا تشبیه کردین...
از ما که سر کلاس زبان واقعا صدای قد قد و بع بع میومد :))
کلیک کنید