«یعنی باید بگذره از رو خودش...»
جمعه, ۶ فروردين ۱۴۰۰، ۱۲:۱۹ ق.ظ
این موجودِ بزدلِ متوهمِ سراسر نفرت، کثافت، حماقت، بلاهت و شوآفو نابود میکنم. دنبال اینم نیستم که مثلا یه موجود دیگه بیاد جاش و 180 درجه باهاش فرق داشته باشه. غیرممکنه. مسخرهست. خنده داره. تغییر بیمعنیه. نابود شدن شرافتمندانهتره.
تا سر حد مرگ ازش کار میکشم. سرزنشش میکنم. تحقیرش میکنم. بهش فحش میدم. هر روز یکی از دلبستگیاشو ازش دور میکنم. آدمای دورشو کم میکنم. خودشو با خودش میندازم تو یه جنگ. انقدر این کارا رو ادامه میدم تا یه روز به خودش بیاد و ببینه که هیچ چیز و هیچ کس دورش نیست و حیرون و سرگردون، تو یه کویر بیانتها گیر کرده. آره فرار کن! اصلا بدو! سریعتر بدو! تموم نمیشه! تویی و این زمین سراسر شن و ماسه و صدای باد!
میخوای بگی باز جوگیر شدم و چرند میگم؟ آره جوگیر شدم. آره دارم واسه بار هزارم چرت و پرت سرِ هم میکنم!
- جمعه, ۶ فروردين ۱۴۰۰، ۱۲:۱۹ ق.ظ
😊