گل یخ
سه شنبه, ۲۴ فروردين ۱۴۰۰، ۰۳:۲۸ ب.ظ
چند وقت بود که یه هفت صبح درست و حسابی که نه از شدت خواب آلودگی گیج و منگ باشی و نه به خاطر صبحونه نخوردن حالت تهوع داشته باشی رو ندیده بودی؟ امروز ولی دیدی! فرهاد "گل یخ" میخوند، صدای داد و فریاد نوههای همسایه روبرویی میاومد، تیکههای پنیر و گردو زیر دوندونات له میشدن و چایی شیرین تو گلوت سُر میخورد و میرفت پایین. اتاقت صبحا قشنگتر از شبا نیست؟
- سه شنبه, ۲۴ فروردين ۱۴۰۰، ۰۳:۲۸ ب.ظ
دقیقا خیلی قشننگ تره