شوهرت خیلی الاغه زهرا!
سلام زهرای عزیز!
از اون جایی که الان در عصبانیترین حالت ممکن خودم هستم و تمایل عجیبی دارم که حتا مانیتور این لپ تاپ کوفتیو با مشتام خوردِ خاکشیر کنم، بی هیچ مقدمهای میرم سر اصل مطلب.
خب راستش من تا حالا تو رو از نزدیک ندیدم. صداتو هم حتا نشنیدم. قضیه آشنایی من با تو اینه که شوهرت استاد یه درس 2 واحدی منه. هر جلسه به تصور این که میکروفونشو خاموش کرده، وسط کلاس داد میزنه:«زهرا درو ببند! زهراااااا! تو کلاسما! درو ببند!» خلاصه که ما هر جلسه شاهد صدای عربدههای شوهرتیم که ازت درخواست بستن در اتاقشو داره، چون خبرش در حال تدریسه و احتمالا سر و صدایی که از تو پذیرایی خونهتون میاد، حسابی اذیتش میکنه. اونم که هر بار صدای نکرهشو میاندازه تو گلوشو و از تو کمک میگیره! تو هم که حقیقتا سرعت بینظیری داری و چند ثانیه بیشتر نمیگذره که صدای بسته شدن درو به وضوح میشه شنید.
امروز شوهر کله شقت امتحان میانترمشو تو ال ام اس دانشگاه ازمون گرفت. قبلا بهش گفته بودیم که اگه میخوای تشریحی بگیری، یه ایمیل بده که برات جوابا رو تو مدت زمانی که خودت تعیین میکنی بفرستیم، چون سامانه ممکنه به مشکل بخوره. اما قبول نکرد و کار خودشو کرد. من الان به فنا رفتم زهرا! 30 ثانیه مونده بود به آخر امتحان و تمام جوابا رو نوشته بودم. دکمهی ثبت جوابا رو هر چی میزدم کار نمیکرد. مشکل قطعا از اینترنت نبود. سامانه قبلا این مشکل واسهش به کرات پیش اومده و همهی استادا میدونن که نباید امتحانای تشریحیشونو توش بگیرن. خلاصه که جوابام هیچ کدوم ثبت نشد که نشد. شوهرت زبون نفهمه زهرا! نمیدونم برا بقیه هم این مشکل پیش اومده یا فقط شانس چرت من بوده، ولی مطمئنم جلسهی بعدم که قضیه رو بهش بگم، یه ژست کارآگاهی به خودش میگیره و با یه لحن خیلی مرموز شروع میکنه به بازجویی کردن تا به توهم خودش مثلا یه جایی مچمو بگیره و بهم اثبات کنه که مشکل از سامانه نبوده و تو خودت یه گندی زدی! شوهرت خیلی خودشو جدی میگیره زهرا! فکر میکنه اونقدر ما بیکار و علافیم که واسه در رفتن از یه امتحان درس دو واحدی، بشینیم نقشه بکشیم و فریبش بدیم! من اوضاع و احوالم خرابه زهرا! یه ترم حذف کردم! یه ترم هم مشروط شدم و 10 واحد بیشتر پاس نکردم! اگه این دو واحدی شخمی رو هم بیوفتم که دیگه عالی میشه!
میدونی زهرا؟ شوهرت تو زندگیش هیچ گوهی نشده. شغلش احمقانهترین شغل دنیاست! گول این لفظ "دکتر"ی که میاد پشت اسمش رو هم اصلا نخور. ما یه مشت الاغیم که اصلا نمیدونیم چرا امدیم این دانشگاه و این رشته! شوهرت بین این گلهی الاغ، نقش الاغ ارشدو صرفا بازی میکنه. همین و بس! الاغی که میتونه بشینه صدر مجلس و سخنرانی کنه و بقیه الاغا هم ناچارن بهش احترام بذارن و حتا بعضا مجیزشو بگن. هر چند وقت یه بارم با بقیه الاغای ارشد یه جلسهای برگذار میکنن و یه کم حس مهم بودنو به خودشون القا میکنن! شوهرت انقدر احمقه که هنوزم که هنوزه کار با این سامانه لعنتیو بلد نیست. تلفظای انگلیسیش افتضاحه. قیافهشم که داغونه! چی داره این بشر که زنش شدی آخه؟ بهت بر نخوره زهرا ولی حقیقتا ریدی با این انتخابت!
خلاصه که زهرا، هر چند الان عجیب عصبانیم و حس میکنم حقم خورده شده، ولی بازم اهمیتی نداره! بذار شوهرت فکر کنه آدم مهمیه! بذار با این توهم که بچه تخس و زرنگیه و به همین سادگیا فریب نمیخوره، خوشحال باشه. اصلا چطوره تو فصل 4 true detective شوهرتو بیارن و نقش اولش بکنن؟ یه کارآگاه تیز و بز و به شدت باهوش که تخصصش تو مچ گیری از چهارتا دانشجوی احمقه!
- سه شنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۳:۰۰ ب.ظ
سلامم
این مشکلات سامانه خیییلی بدههههه حالم بهم میخوره از این ال ام اس کوفتی
ولی عجب چیزی نوشتید، با اینکه خیلی اتفاق تلخی بود ولی عالی نوشتید😅واقعا زهرا گند زده با این شوهر کردنش :)))))))