لحظههای کوتاه
+ لحظههای هر چند کوتاه ولی پر از سر خوشی، داد و فریاد، هیجان، بالا و پایین پریدن، خندیدن و قهقهه زدن! کلش بیشتر از یه ساعت نبود! با داداشم UFC 4 بازی میکردیم. من حبیبو برمیداشتم و اونم تونی فرگوسن. حالا این وسط منم نطقم باز شده بود و از حبیب و استایل مبارزهی بینظیر و شکست ناپذیرش و شخصیت عجیب و جذاب و پر از تناقضش و تفاوت بین مبارزای کیکبوکسینگ و کشتی گیر و جوجیستو حرف میزدم و اطلاعات افشانی(!) بسیار میکردم! فایتای اولو من بیشتر میبردم ولی بعدش قضیه کاملا برعکش شد! این بین فایترا رو هم بعضا عوض میکردیم. داداشم هی میگفت سبک بازیت خیلی چرته! پاشو مثل یه مرد مبارزه کن و مشت بزن! چرا هی بازیو میکشونی رو زمین! منم جواب میدادم که خب این سبک بازی حبیبه! حبیب کشتی گیره و بازیو میکشونه رو زمین و با سابمیشن بازیو تموم میکنه! میچسبه به پاهای طرف و اجازهی هر حرکتیو ازش میگیره و بعدش چنبره میزنه رو سینهش و نفسشو بند میاره! تونی فرگوسن ولی بوکسوره و مشتا و لگدای قویای داره ولی رو زمین ضعیفه! بعدشم حبیب اصلا با بردنای ناک اوتی حال نمیکنه! دلش میخواد حریفشو با زجر تسلیم کنه نه این که تو یه ثانیه ناک اوتش کنه و تمام! هیچ کسی هم تا حالا پیدا نشده که تا قبل خداحافظیش بتونه حریف این سبک بازی بینظیرش بشه!
++ این حس اشتباه کردن، اشتباه اومدن، اشتباه رفتن، اشتباهی بودن و تا ابد تو اشتباه موندن...
+++ ماه و تک ستارهش و ابرای سیاه دورش.
- دوشنبه, ۴ مرداد ۱۴۰۰، ۰۱:۴۴ ق.ظ